12:6:0 1399/03/25
بمناسبت سالگرد شهادت پاسدار شهید اسماعیل آبنیکی
نه فقط در جبهه بلکه در خانه هایتان ادامه دهنده راه شهدا باشید
شهید اسماعیل آبنیکی، فرزند حسین در اول فروردین سال 45، در شهرری به دنیا آمد. وی فردی جسور و بیباک و از ویژگی های اخلاقی و معنوی خوبی برخوردار بود. شهید آبنیکی پس از پیروزی انقلاب در مسجد چهارده معصوم واقع در شهرری به عضویت بسیج در آمد و در 18 اردیبهشت سال 62، از پادگان امام حسن(ع) سابق به جبهه اعزام و در قصر شیرین مستقر شد.
به گزارش پایگاه خبری حیات، وی بعنوان بیسیم چی در خط مقدم مشغول به فعالیت شد و سرانجام در 25 خرداد 62 مصادف با روز دوم ماه مبارک رمضان با تیر مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد.
به گفته ی برادر شهید به نقل از هم رزمان وی ، زمانی که توسط فرمانده بسیج ناحیه 3 پست های حساس و کلیدی محل را به ما و از جمله به اسماعیل محول میکرد، او به دلیل اینکه همسنگرانش روزها کار می کردند و شبها پست می دادند، علاوه بر 2 ساعت پست خودش به جای رفقایش هم نگهبانی می داد و به آنها میگفت شما بروید و استراحت کنید تا فردا بتوانید سر کار حاضر شوید .
فرازی از وصیت نامه شهید اسماعیل آبنیکی
«...در جبهه آرزو دارم که یکی از این دو نصیب من شود یا فتح کربلا یا شهادت. ان شاءالله
بارالها بنده حقیر خودت را در صف خوبانت قرارده هر چند بنده در نزد اطرافیان و یارانت روسیاه هستم اما مرا مورد عفو و بخشش خود قرار ده و مرا به بزرگواری و لطف و کرم و بخشندگی خودت ببخش و یا رب مرا با خوبانت محشور بدار و این عبادات کم و ناچیز را از من قبول بدار.
...روی سخنی با پدرم، ( در حقیقت شما با بزرگ مردی و رشادت تمام و پایداری خودتان با اتکا به قدرت الهی این شعار جنگ جنگ تا پیروزی را کاملا و بنحو احسن در ذهن خود جای داده و در آن هیچ شک و تردیدی نخواهد بود لازم میدانم چند جمله ذکر کنم .... مستضعفان جهان چشم به این جنگ دوختهاند باید شما همانطوری که میدانید راه مرا ادامه دهید نه شما بلکه تمام برادران عزیزم و نه اینکه ادامه راه تنها این باشد که انسان ها جبهه بیایند تا راه را ادامه دهند بلکه در همان خانه خود در همان جایی که شب ها من درون آن سر به بالین میگذاردم. به این ترتیب که دشمن شاد کن نباشد و هر آن برای بنده ناراحتی و گریه نکنید بر سر کوچهها و خیابانها چهره چندان شاد داشته باشید تا دشمن کوردل و گرگ صفت بداند هر چه ایران شهید بدهد جوان بدهد باز هم شادتر است و همانطور که امام عزیزمان فرمودند اگر بکشید پیروز و اگر بمیرید پیروز هستید و امیدوارم مرا حلال کنید...
شهادت را در آغوش گرفتم، مادرم این مرگ خیلی از مرگ در بستر شیرینتر است و همچون حسین (ع) انسان به هدف خود میرسد. مادرم بر سرمزارم گریه مکن زیرا که هیچ مادری نبود بر سرمزار پسر فاطمه نوحه سرایی کند، باید همچو کوه استوار ...باشید، از طرف دیگر قلب دشمنان اسلام را با این گریه شاد مکن اگر گریه داری در خانه خود گریه کن و فکر نکن که ای وای برای فرزندم زحمت کشیدم و چطور از دستم رفت .
دلم میخواهد با بدن تکه تکه شده درمحضر سالار شهیدان حسین (ع) باشم زیرا خجالت دارد اگر با بدن سالم در برابرش باز ایستم دلم میخواهد همچون حسین (ع) بدون غسل و کفن در خاک باشم و دلم میخواهد با این لباس نظامی غرق به خون در برابر خدای حسین (ع) باشم چون مدرک و یا سندی برایم باشد.»
تاریخ : 18/2/62
چاپ