12:11:0 1399/10/21
پرونده نخبگان شاهد و ایثارگر - دکتر اعظم آهنگر در گفتگوی اختصاصی با حیات:
ضرورت و فوریت خدمات مشاوره و مددکاری به فرزندان شهدای مدافع حرم / سوء تفاهمی که مانع تبدیل وضعیت فرزندان شهدا و ایثارگران در دانشگاهها شده است
حیات- اعظم آهنگر گفت: قبل از ادغام بنیاد شهید با بنیاد جانبازان از طرف بنیاد شهید افرادی به عنوان مددکار اجتماعی به فرزندان شهدا سر می زدند و به درس آنها و سایر مشکلات آنها رسیدگی می کردند. الان هم ضروری است این خدمات برای فرزندان و خانوادههای شهدای مدافع حرم انجام شوند تا اتفاقاتی که برای ما می افتاد برای آنها آگاهانه پیش نیاید.
پایگاه خبری حیات در ادامه پرونده بانوان نخبه شاهد و ایثارگر با دکتر اعظم آهنگر سله بنی محقق و پژوهشگر دانشگاه تهران و فرزند شهید عبدالله آهنگر سله بنی به گفتگوی مشروح پرداخته است و ماحصل آن مروری بر سرگذشت، تجارب زیسته و تلاشهای علمی ایشان منتشر می شود.
حیات: در ابتدا خود را معرفی کنید؟
اعظم آهنگر متولد بهمن ماه سال 1354، پژوهشگر رسمی موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و مدیر بخش مطالعات شهری و منطقهای دانشگاه تهران هستم. پدرم شهید عبدالله آهنگر است که در عملیات کربلای 5 و در سال 1365 به شهادت رسید.
حیات: به عنوان یک پژوهشگر در ارتباط با مقالات و پژوهشهایی که انجام دادهاید توضیح دهید؟
یکی از کارهایی که هر فرد بعد از گرفتن مدرک دکتر باید انجام دهد و اصلا جزو پروسههایی ست که باید طی شود نوشتن مقالات علمی و پژوهشی ست. مقالات علمی و پژوهشی را در حوزهی تخصصم «مسائل اجتماعی» و «حوزهی کارآفرینی و توانمدسازی اجتماعی» نوشته ام. 5 مقاله علمی و پژوهشی دارم که از این پنج مقاله سه مقاله در حوزهی زنان است و دو در حوزهی کارآفرینی و توانمندسازی است. در این 18 سالی که در دانشگاه تهران مشغول به کارم در 27 طرح پژوهشی همکاری داشتم که در 7 طرح پژوهشی مجری طرح بودم و در بقیه طرحها یا به عنوان همکار اصلی در کنار اساتید بزرگ مشق میکردم یا به نحو دیگری در این پژوهشها همکاری میکردم. از 7 پروژهای که در آن مجری بودم، 2 پروژه ملی بود. موضوع پایان نامه کارشناسی ارشدم «بررسی وضعیت رفاهی همسران شهدا» بود البته همکاریام با بنیاد شهید از همان زمان شروع شد.
حیات: خانم دکتر آهنگر در ارتباط با خانواده و پدرتان برایمان بگویید؟
شهید عبدالله آهنگر، سال65 در عملیات کربلا 5 به شهادت رسید. پدر مرد بسیار روشنفکر و فعالی بود به کتاب علاقهی بسیاری داشت، فرد فعال و هیئتی بود، دست به خیر داشت ایشان کارمند دادگستری بود و در دادگاه انقلاب فعالیت میکرد و رئیس شورای محله هم بود، به همین واسطه اگر کسی قصد جدایی داشت یا خانوادهای فرزند معتاد داشت پیش پدرم می آمد تا پدرم به آنها کمک کند جوری که اگر امروز در قید حیات بود به عنوان یک «مددکار اجتماعی» میشد از ایشان یاد کرد.
در یک خانواده کتابخوان بزرگ شدم. ما در خانهمان یک کتابخانه بزرگ داشتیم که کتابهای پدرم در آن بود به خاطر همین همیشه درگیر خواندن کتاب و مطالعه بودیم البته کسانی که با آنها ارتباط داشتیم آدمهای پرمطالعه و کتابخوانی بودند و این روی ما هم اثر میگذاشت.
حیات: به عنوان فرزند شهید از این سهمیه در ورود به دانشگاه استفاده کردید؟
ده یا یازده ساله بودم که پدرم شهید شد، به خاطر شرایط خانواده و اینکه ما پنج دختر بودیم و مردی در کنار ما نبود و در شهری غریب زندگی می کردیم مادرم مجبور شد مرا در چهارده سالگی شوهر بدهد، من در پانزده سالگی مادر شدم و بعد از آن تا هفده یا هجده سالگی در منزل کسب و کار کوچکی داشتم، بعد به این نتیجه رسیدم که این کارهایی که من در خانه میکنم در شأن یک فرزند شهید نیست، البته خواهرم که یکسال از من کوچکتر بود هم در تغییر نگاه من موثر بود او آن زمان پزشکی دانشگاه تهران قبول شد.
بدون سهمیه رتبه 7 کارشناسی ارشد شدم
بعد از این تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم، درس خواندن در خانه و غیرحضوری سختی های خودش را دارد به خاطر همین من برای دورهی کارشناسی از حق مسلم خودم حقی که به خاطر شرایط متفاوتم در بستر زندگی نسبت به سایر داوطلبان به من داده شده بود استفاده کردم و وارد دانشگاه شدم اما برای دوره کارشناسی ارشد من بدون استفاده از سهمیه رتبه 7 را کسب کردم و در سهمیه رتبه 1 آن سال را آوردم.
حیات: توصیه شما به افرادی که در شرایط شما هستند یا آدمهایی که نگاه متفاوتی به این استفاده از سهمیهها دارند چیست؟
دلیل نگاه متفاوتشان این است که فکر میکنند حق آنها ضایع شده درحالیکه اگر متوجه باشند که شرایط بزرگ شدن آدمها با هم یکسان نیست و وضعیت آدمها با هم فرق میکند شاید کمی شرایط را درک می کنند. البته شاید فرزند شهیدی را ببینند که در زندگیاش هیچ مشکلی ندارد و در یک شرایط نرمال بزرگ شده است، اما اگر خانوادههای مثل ما را ببینند نظر متفاوتی پیدا می کنند.
خانوادههای مثل ما که در شرایط نرمال نبودیم مثلا در زمستانِ سردِ شهرستان مادر من مجبور میشد برای تهیه یک بشکه نفت مسافت زیادی را طی کند یا ببینند مادری به خاطر شرایط موجود و جو جامعه که حکمفرماست مجبور است یا خودش ازدواج کند یا دخترش را کودک شوهر بدهد تا بتواند دختران دیگرش را راحتتر بزرگ کند یا مجبور است کار کند چون حقوق بنیاد شهید کفاف زندگی پنج دختر را نمیداد و تمام وظایف مادر بین کودکان ۱۱ تا ۱ ساله تقسیم شود. از آن طرف اصلاآدم زنده رو به رشد است، پیشرفت می کند اگر پدر ما هم زنده بود رشد می کرد و اصلا نیازی به اینجور چیزها نمی داشتیم. اگر تفاوت شرایط را از نزدیک لمس می کردند قطعا این موضوع را درک میکنند.
حیات: پیشنهاد و توصیهتان به دانشجوها در باب یافتههای پژوهشیتان را بفرمایید؟
من به بچههای شاهد و ایثارگر اکیداً توصیه میکنم که مطالعه کنند و ضعیف نباشند و به دنبال این نباشند تا از مفاد قانونی حذف ترم و ...استفاده کنند، واقعاً دنبال آموزش و یادگیری بروند و دستشان را روی زانویشان بگذارند و خودشان تلاش کنند و به هیچ وجه متکی به حمایت بنیاد شهید نمانند به جای این وابستگی در واقع خود را توانمند و قدرتمند کنند.
فرزندان شهدا برای توانمندسازی خود بکوشند
هدف این باشد که قابلیت فردی خود را آنقدر گسترش دهند که اگر فردی کاری را به آنها سپرد آنقدر منسجم، دقیق و پر از شگفتی باشد که آن فرد نتواند مهارت و علم این فرد را انکار کند، آنقدر حاذق باشد که کسی نتواند روی حرف آنها حرفی بزند در واقع در علمی که دارند تبدیل به یک قطب شوند.
حیات: دیدگاه جامعهی دانشگاهی نسبت به وضعیت نخبههای دارای سهمیه چگونه است؟
یک نگاه کاملا منفی در جامعهی دانشگاهی حکفرماست. یکی از دلایل که سد محکمی برای تبدیل وضعیت فرزندان شهدا و ایثارگر ایجاد شده همین نگاه منفی ست که فکر میکنند همهی فرزندان شهدا و ایثارگران بی سواد هستند، دانشگاه تهران با حدود 2700 هیئت علمی تقریبا 20 عضو هیات علمی دارد که یا فرزند شهید هستند یا همسر شهید هستند.
یک سوء تفاهم مانع تبدیل وضعیت فرزندان شهدا و ایثارگران در دانشگاههاست
حیات: طرز نگاه منفی را چطور میتوانیم از بین ببریم؟
این نگاه منفی در یک پروسهی طولانی شکل گرفته و قطعاً یک پروسهی طولانی هم طول میکشد تا از بین برود. به نظر من باید فیلم ها و مستندهایی را از پشت صحنه ی زندگی خانواده های شهدا یا ایثارگران بسازند و نترسند از اینکه مردم بدانند که 35 درصد از دختران شاهد و ایثارگر به خاطر بعضی مسائل طلاق میگیرند و بدانند از خانوادههای شهدا چه سوء استفادههایی شده حتی همسران شهدا در چه وضعیت برزخی زندگی می کنند که نمی توانستند ازدواج کنند. باید همه چیز را نشان بدهند، آنقدر همه چیز را خوب جلوه میدهند که مردم فکر میکنند اینها در یک زندگی آرام و بی دغدغه به سر می برند.
حیات: دغدغههای شما به عنوان یک جامعه شناس در ارتباط با خانوادههای ایثارگر چیست؟
تنها دغدغهی من الان فرزندان شهدای مدافع حرم هستند به این جهت که دوست ندارم تمام اتفاقاتی که برای ما از روی بی تجربگی و ناآگاهی کارکنان جوان آن سالهای بنیاد افتاد برای آنها اینبار آگاهانه بیفتد. گذشته که بنیاد شهید و بنیاد جانبازان از هم منفک بود از بنیاد شهید افرادی به عنوان مددکار اجتماعی به فرزندان شهدا سر میزدند و به درس و مسائل دیگر آنها رسیدگی می کردند و الان این کار را باید راجع به فرزندان خانوادههای شهدای مدافع حرم انجام دهند. ولی بعد از ادغام بنیاد شهید با بنیاد جانبازان ظاهراً دیگر کسی به عنوان مددکار به این فرزندان به طور مرتب مثلا دو هفته یکبار رسیدگی نمیکند که بسیار نگران کننده است.
انتهای پیام/
چاپ