در یادواره شهید مدافع حرم نوروزی بازگو شد:
غسل شهادت پسر خط شکن سامرا

در دیدار همسر شهید مهدی نوروزی مدافع حرمین عسگرین معروف به شیر و خط شکن سامرا با رهبر معظم انقلاب، تاکید کردند که محمد هادی پسرم را غسل شهادت داده ام، لباس رزم پوشیده و آمده تا چفیهاش را از شما بگیرد و لبیک گو باشد. سپس آقا با خنده گفتند: محمد هادی را میگویید؟ خدا انشاءالله او را برای شما حفظ کند و از مردان خوب آینده شود. سپس چفیهشان را به محمدهادی دادند.
به گزارش حیات، شهید مهدی نوروزی در خانواده ای مذهبی و اصیل در کرمانشاه متولد شد و از سن 13 سالگی با الگوگرفتن از بیژن نوروزی پدر جانبازش، به عضویت پایگاه بسیج تیموری نیا در کرمانشاه درآمد و همواره به عنوان یک بسیجی فعال در برپایی آیین های مذهبی و دفاع از حریم ولایت کوشا بود.
وی سرانجام در بیستم دی ماه سال 93، در دفاع از حرمین امامین عسگرین در مقابله با گروه تروریستی تکفیری داعش در شهر سامرا به درجه رفیع شهادت رسید و به عنوان نخستین مدافع حرم در شهر شهیدپرور کرمانشاه شناخته شد.
آرزوی خط شکن سامرا تشییع در کربلا بود
حمید محمدی همرزم این شهید در وصف سیره اخلاقی مهدی نوروزی گفت: او ذوب در ولایت بود که این بصیرت و ولایتپذیری اش از خانواده مجاهد و انقلابی او سرچشمه میگرفت، پدر مهدی از مبارزین انقلابی بود که به همراه عمو و دوستان مبارزش رئیس ساواک کرمانشاه را به درک واصل نمود. مهدی به نماز اول وقت، دائمالوضو بودن، مجاهدت و انجام تکلیف خالصانه بسیار سفارش می کرد و همواره همه را به خواندن نماز اول وقت توصیه مینمود ، شجاعت و دلاوری های مثالزدنی مهدی، باعث شد او را با نام «شیر سامرا» بشناسند. در عملیاتهایی که در سامرا و نواحی آن انجام میشد، هرجا بچهها تحت فشار قرار میگرفتند و به تنگنا میرسیدند، از مهدی میخواستند تا با نیروهایش به کمک آنها برود و غائله را ختم کند. مهدی خطشکن و همیشه در وسط میدان معرکه حاضر بود. او میگفت: ما باید اولین نفر در خطمقدم نبرد باشیم تا هر زمان به بچهها گفتیم بیایند ما را ببینند و بدانند که ما نیز در معرکه نبرد حاضریم. مهدی آنطور که دوست داشت به شهادت رسید و دعای مادرش در حق او مستجاب شد و مهدی در خون خود غلطید و همانند مولایش اباعبداللهالحسین(ع) مظلومانه به شهادت رسید. بعد شهادت پیکر او را به کربلا و حرم اباعبداللهالحسین بردند. به من گفته بود دوست دارم شهید شدم تشییع جنازه ام در کربلا باشد، با لباس مشکی وارد میدان کارزار شده بودو قبل از عملیات هم به من از شهادتش گفته بود. او به من وصیت کرد که لباس مشکیاش را همراه او در قبر بگذارم.
سرنوشت من شهادت است
خانم عظیمی همسر شهید مهدی نوروزی نیز به بیان خاطراتی از ازدواج با این شهید پرداخت و گفت: هر خانم جوانی که به خانه بخت میرود آرزوها و امیالی دارد و با ذوق و شوق برای زندگیاش برنامهریزی میکند، آقامهدی نمیگفتند من همین الان میخواهم شهید شوم، بلکه حرفشان این بود که سرانجام کار من شهادت است و چه بهتر که زندگیای که با عشق و عاطفه آغاز می شود با مرگ طبیعی خاتمه نیابد و سرنوشتش شهادت باشد. خداوند برای ما اینگونه مقدر کرد که دیر به هم برسیم و زود هم از جدا شویم. در جلسه خواستگاری تاکید کرد که من حس میکنم کسی را که میخواستم پیدا کردهام و باید همه چیز را بگویم، حتی گفتند هر جا که میروم استخاره میگیرم، اما اینجا به خدا توکل میکنم و به حضرت زهرا(س) متوسل می شوم و استخاره هم نمیکنم، پس از جلسه خواستگاری که از منزل ما رفتند، چند دقیقه بعد خواهر مهدی تماس گرفت که برادرم میگوید هر چه زودتر مراسم نامزدی را برگزار کنیم و پس از چند ساعت و بعد از نماز مغرب و عشا مجدداً به خانه ما آمدند و فردا شب جلسه نامزدیمان بود. و در عرض چهار پنج روز آشنایی، خواستگاری و مراسمات انجام شد.

نیمه شعبان سال 1393 داعش گفته بود امسال کربلا را با خاک و خون یکسان میکنیم. مهدی به بهانه زیارت کربلا گفت دو روزه میروم و برمیگردم، زیارت قبلی که رفتم سامرا را ندیدم، باید بروم زیارت، تا اینکه روز دوم سفرشان به عراق تمام شد و روز سوم که قرار بودند برگردند طی تماسی گفت نگران نباش خودم را به سامرا رساندهام و با نیروهای مردمی هستم،24 روز آنجا ماند و از طرف مسئولین ادارهشان با بنده تماس گرفته شد که تنها کسی که میتواند مهدی را برگرداند شما هستید و کاری کنید که برگردد، برگشت و چهار ماه ماند و کارهای عقبافتادهشان را انجام دادند ولی دوباره قصد رفتن کرد، حتی کار به جایی رسید که ممنوعالخروج شد، ولی مهدی مفرّی پیدا کرد، کلاً سه بار به سامرا رفت که 90 روز طول کشید.
محمد هادی با عکس پدرش حرف می زند
محمد هادی بار اول که پدرش به سامرا رفت عجیب ضعیف شد و شدیداً مریض میشد و تب میکرد. شبها به طرز عجیبی در آغوش پدر آرام میگرفت و میخوابید و اکنون هم عکس پدرش را میآورد و با آن حرف میزند و حتی به عکس پدرش غذا و آب میدهد، از ما میخواهد عکسش را از روی دیوار پایین بیاوریم و آن را میبوسد، در خیابان که راه میرویم و آقایی را شبیه پدرش میبیند به من میگوید: «مامان! باباست.» آقایان را جای پدرش میبیند. وقتی بخواهم آرامش کنم به او میگویم: «اگر پسر خوبی باشی میبرمت پیش عمو.» مدام دنبال پدرش میگردد. وقتی در جلسه سیدالشهدا(ع) مینشینم متوجه میشوم این یک مصیبت در برابر 72 تنی است که حضرت زینب(س) در روز عاشورا از دست داد و به برکت این که خونشان با عزت ریخته شده است و با تصادف یا مرگ طبیعی از دنیا نرفتهاند خدا صبر عجیبی میدهد.

آقا پدر و مادرم به فدایت
مهدی دیدارهای متعددی با حضرت آقا داشت، از جمله یزد و در امامزاده یزد و کرمانشاه. رهبر معظم انقلاب که به سفرهای استانی میرفت آقامهدی مصرّانه خودش را به قافله میرساند، دیدار آخرش در محرم سال 1392 بود که خدمت رهبر معظم انقلاب رفت ، وقتی به خانه برگشت تلفنی با مادرش صحبت کرد و گفت: «مادر! به حضرت آقا گفتم پدر و مادرم به فدایت. شما و آقا را فدای حضرت آقا کردم.» میگفت به آقا گفتم آقا شما امر بفرما، اراده کن. من سر میدهم. از حضرت آقا خواسته بود که برای شهادتش دعا کنند. رهبر معظم انقلاب هم فرمودند: «برای عاقبت به خیری شما دعا میکنم.» یک سال بعد با چند روز فاصله آقامهدی به آرزوی دیرینهاش رسید.
دیدار رهبری با خانواده شهید نوروزی
من هم بعد از شهادت مهدی به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتم، ایشان خیلی گرم برخورد کردند و درباره آقا مهدی گفتند که ما در روایاتمان مواردی را داریم که ائمه علیهمالسلام به عدهای از شهدا اشاره کردند و گفتند که اینها اجر دو شهید را دارند. در مورد یک گروهی از مجاهدان زمان ائمه علیهمالسلام روایت است که اینها در روز قیامت از روی شانههای بقیه مردم عبور کرده و به بهشت میروند، خدا اینها را پرواز میدهد. من در مورد شهدای شما یک چنین تصوری دارم. من خیال میکنم اینها همانهایی هستند که هر یک شهیدشان اجر دو شهید دارد. گمان میکنم اینها از جمله کسانی هستند در روز قیامت که همه ما گرفتاریم در آن روز این جوانان، فرزندان، همسران و پدران ما به لطف الهی به سمت بهشت پرواز میکنند و دیگران به حال اینها غبطه میخورند، اینها از این قبیلاند. من هم به آقا گفتم که محمد هادی غسل شهادت کرده، لباس رزم پوشیده و آمده و چفیهاش را از شما بگیرد و لبیک گو باشد. بعد آقا با خنده گفتند: محمد هادی را میگویید؟ خدا انشاءالله محمد هادی را برای شما حفظ کند و نگه دارد و انشاءالله از مردان خوب آینده شود. چفیهشان را هم به محمدهادی دادند. در آن لحظه من به حضرت آقا گفتم که تمام دلتنگیها با این دیدار بر طرف شد که آقا پاسخ دادند خدا انشاءالله همه این دلتنگیهای شما را در دنیا و آخرت برطرف کند. شما با این روحیه خیلی برای این کشور ارزش دارید، اگر بفهمند؛ بعضیها این را نمیفهمند، اگر بفهمند شما خیلی قیمت و ارزش دارید.
سیره رفتاری شهید نوروزی طبق اصول قرآنی
فاطمه بهشتی مادر شهید مهدی نوروزی نیز در گفت و گو با خبرنگار حیات با بیان این که رفتار مهدی با خانواده و پدر و مادر طبق اصول قرآنی و بسیار نمونه بود گفت: او بسیار بانشاط، با تقوا، شجاع و ولایتمدار بود و با پدر و مادر و همسرش به خوبی رفتار می کرد، او همیشه لباس های من را مرتب می کرد و هر وقت به خانه می آمد تمامی ظرف ها را می شست و به من می گفت: خوب شستم جان مهدی خوب است؟
پدر شهید نوروزی جانباز دفاع مقدس
وی با اشاره به این که پدر شهید نوروزی جانباز دفاع مقدس بود که 5 سال پیش به شهادت رسید تصریح کرد: بیژن نوروزی همسرم 25 سال بر روی ویلچیر بود و نهایت 5 سال گذشته به شهادت رسید، مهدی هم زمانی که تصمیم گرفت به عراق برود ممانعت نکردم، این راه را خودش انتخاب کرده و سال ها منتظر شهادت بود، مهدی هنوز هم برای من زنده است و با او زندگی می کنم، اکنون نیز خیلی به خوابم می آید، و برکات زیادی از او دیده ام، روزی از مسافرت به خانه آمدم و نان نداشتیم، یک مرتبه در یخچال را باز کردم و نان در آن بود و این را از برکات مهدی می دانم.
مادر شهید نوروزی در پایان با بیان این که محمد هادی پسر مهدی 27 اسفند ماه سه ساله می شود اظهارداشت: تمام امیدم این است که مثل مهدی عاقبت به خیر شود و حتی اگر پسر دیگرم بخواهد مدافع حرم شود خودم وسایلش را آماده می کنم .
انتهای پیام/
کانال تلگرام |
کانال اینستاگرام |