به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات، بیست و سوم اردیبهشتماه سال 1360 روز جاودانگی شیرمرد شهیدی است که فصل حماسه آفرینی او در سوسنگرد از فرازهای ماندگار تاریخ دفاع مقدس است. یکی از ستارگان «ستاد جنگهای نامنظم» و یاران و همراهان «شهید دکتر مصطفی چمران»... شهیدی که در مدت 12 ماه حضورش در جبهه، چنان دشمن بعثی را با شجاعت، سرعت عمل، نقشهها و اقدامات ایذایی خود درمانده و مستاصل کرده بود که همه جا به «عباس چیفتن» معروف شد.
شهید «عباس پالیزگیر» که در آتش کینهتوزی و کورباطنی کفر کیشانِ صدامی سوخت تا سرزمینش، گلستان عشق و ایمان، ایران را زیر چکمههای متجاوزان حرامی نبیند. و امروز چهل و سومین سالروز شکفتن و بال و پر گشودن ققنوس جانش از دل آتش است.
برایت گران تمام میشود!...
عباس، سال 1339 در خانوادهای مذهبی و متعهد در محله جوادیه تهران چشم به جهان گشود. از دوران کودکی عشق و علاقه عجیبی به قرآن و اسلام داشت در جلسات قرآن، فعالانه حضور داشت. جوان پاک و مخلص و بیآلایشی بود. شهید عباس در دوران تحصیل بسیار باهوش و با استعداد بود.
از همان ابتدا از هوش و توانمندیهایش در راه روشنگری و مبارزات انقلابیاش بهره برد، بهگونهای که در دوران دبیرستان در کلاس ادبیات انشایی مینوشت که در پی آن مدیر دبیرستان احضارش کرد و به او گفت: «اگر چنانچه نوشتهات را برای مقامات بالا بفرستیم، خیلی برایت گران تمام میشود»!
او در انشای خود به ظلم و ستم و استبداد رژیم ستمشاهی تاخته بود و مستقیم و به صراحت از شاه و بیدادگریهایش گفته بود. این برای کودکی به سن او بسیار نامتعارف و نشانگر هوش و قابلیتهای فکری و روحی ویژه و منحصر به فرد او بود که بعدها در انقلاب و در میدانهای نبرد و دفاع، به آن اوج و درخشش شگفت و باورنکردنی رسید.
شعار «مرگ بر شاه» روی دیوار «کاخ سعدآباد»!
او از پیش از انقلاب با همکاری روحانیون به مبارزه فرهنگی و مسلحانه علیه رژیم شاه پرداخت و در حمایت و مساعدت مالی مستمندان و قشر مستضعف جامعه نیز بسیار فعال بود. در مبارزات انقلاب اسلامی و در تظاهرات بسیار فعالانه شرکت داشت.
در اوایل نهضت انقلابی ایران اسلامی که مقارن با دوران دبیرستان او بود، شبها تا صبح مشغول پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) و نوشتن شعار بر ضد رژیم پهلوی بود. در شبی از شبهای انقلاب به همراه دوستانش بر دیوار کاخ سعدآباد که نگهبان و سرباز داشت شعار مرگ برشاه نوشت!
عباس در دانشگاه ارومیه در رشته برق به تحصیل مشغول شد او در رابطه با دانشگاه همیشه نظرش به اسلامی شدن آن بود و خود نیز در دانشگاه به شدت فعال بود و تلاش بیوقفه و پیگیری برای مقاومت در برابر جریانهای انحرافی و ضد اسلامی و حفظ فضای انقلابی و مومنانه در محیط دانشگاه داشت.
بنایی برای افراد فقیر و بیبضاعت محله جوادیه
پس از تعطیلی دانشگاهها، در جریان انقلاب فرهنگی در بهار سال 1359 به تهران آمد و در همان محله قدیمی خود، برای رضای خداوند برای کارهای ساختمانی و خدمات بنایی و تعمیرات برای افراد فقیر و بی بضاعت محل انجام میداد.
عباس از بچههای پر و پاقرص و پای کار مسجد حضرت «صاحب الزمان (عج)» مهرآباد جنوبی هم بود و در بسیج مسجد هم فعالانه خدمت داشت؛ ضمن اینکه با بچههای مسجد، گروهی را تشکیل داده بود تا اقشار مستمند و محروم را شناسایی و مشکلات و نیازهایشان را در حد امکان رفع کنند.
شهید دکتر چمران: عباس نابغه اسلام است در این جنگ
فقط 23 روز از شروع جنگ گذشته بود که عباس از طریق نهادهای انقلابی به جبهههای نور شتافت و در «ستاد جنگهای نامنظم» به فرماندهی عارف مسلح و اسطوره جهاد؛ شهید بزرگوار «دکتر مصطفی چمران» مشغول خدمت شد.
او در ستاد جنگهای نامنظم، رشادتهای فراوانی از خود نشان داد تا جایی که فرمانده شهیدش دکتر چمران فرماندهی جبهه هایی از جنگهای چریکی را به عهده او میگذاشت و در وصفش گفت: «عباس، نابغه اسلام است در این جنگ».
او با ویژگیها و قابلیتهای فردی و شخصیتی منحصر به فرد و ویژه خود، یکی از ستارگان درخشان جنگهای نامنظم شده بود.
«عباس چیفتن»، نگذاشت «سوسنگرد» اشغال شود!
شهید عباس پالیزگیر، پس از درگیریهای هویزه در دیماه 1359، در روستای مالکیه سوسنگرد به هنگام حمله دشمن برای تصرف مجدد سوسنگرد، به همراه هفت تن از رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم از این روستای حساس دفاع کرد و شجاعت بسیاری از خود نشان داد که این اقدام و نیز مقاومتهای سایر گروهها سبب عدم موفقیت دشمن در اشغال سوسنگرد شد و عباس پالیزگیر به: (عباس 106) و (عباس چیفتن) معروف شد.
عباس به تنهایی در بسیاری از عملیاتها تانکهای عراقی را به وسیله 106 یا آرپی چی منهدم کرد و در اکثر عملیاتهای شناسایی و تکهای ایذایی در منطقه هویزه و در عمق دشمن با کار گذاشتن مین در جادههای حساس که در اشغال عراق بود، موجب انهدام خودروها و تلفات نیروهای دشمن شد. در مدت 12 ماه که بهصورت مداوم در جبههها مشغول خدمت بود تنها یکبار به اصرار خانواده اش به مرخصی آمد.
تا زدند از بینهایت، مرغ جانت را صفیر...
این شهید عزیز که یکی از رزمندگان شجاع، مدافع و موثر جبهه سوسنگرد و از محورهای مقاومت این منطقه مظلوم و قهرمان به شمار میرفت، سرانجام در یک درگیری ایذایی در محور دغاغله در روز 23 اردیبهشتماه سال 1360 به فوز شهادت رسید و برای همرزمان و فرماندهانش در ستاد جنگهای نامنظم، شهیدان: ایرج رستمی، مصطفی چمران و... چندروز پیش از ورود، فرش سرخ استقبال گسترد.
یاد این شهید بزرگوار که از کودکی تا لحظه وصال، همه حیات و سیر و سلوکش در مبارزه و جهاد برای عقیده و آرمانی مقدس و الهی معنا شده بود و شجاعت سرواژهی قاموس زیستنش، شهیدی که تنش، برابر تانکهای دشمن اشغالگر، درفش بلند غیرت و مقاومت خاک خونین «سوسنگرد» شد، بر صحیفه آفتابی شهادت، جاودان باد.
نظر شما